شهید نصرت اله منصورپور

نام : نصرت‌اله

نام خانوادگى  :  منصورپور

نام پدر :  عباداله

تاريخ‌تولد  :  30/01/ 1345

تاريخ شهادت  :03/12/62

زندگينامه :

مفقود در يك خانواده مذهبي و درشهر هشجين در تاريخ 1345 چشم به جهان گشود. نامبرده از كودكي واز هنگامي كه به سن بلوغ رسيد اهل نماز وروزه بود واز يك خانواده زحمتكش بوده وپدرش مي گويد: بنده ايشان را از طريق كشاورزي بزرگ نموده ام.

دوران ابتدايي خودش را درشهر هشجين به اتمام رساند. به علت اينكه پدرش پير بود ، مشغول كار كردن ودرآوردن مخارج خانه گشت. ايشان دوران تحصيل را با نمرات عالي پشت سر مي گذاشتند وچون برادر ايشان ازدواج نمونه بود تامين زندگي بر عهده ي ایشان بود.

بعد از مفقود شدن ايشان دو تن از برادران ايشان به جبهه ها اعزام گشتند وتعدادي از دوستان ايشان به جبهه ها به صورت پاسدار وبسيجي اعزام شدند وخانواده ايشان نيز بايد زينب وار در زندگي باشند تا خون اين شهدا پايمال نشود .

وصيت‌نامه :

بنام خالق جهان (الله).  واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا به ريسمان خدا چنگ بزنيد و از او متفرق نشويد.

با سلام و درود به روان پاك شهيدان انقلاب اسلامى ايران و كاروان 72 شهيد كربلاى خونين و سلام و درود بر مهدى موعود و نايب برحقش امام امت خمينى بت شكن و با سلام و دعا به رزمندگان اسلام و پيروزى و سلامتى آنها در جبهه هاى حق عليه باطل و با سلام و تجليل از پدر و مادرى كه 16 سال تمام از كودكى بر من زحمت كشيده و به اين سن و مقام والاى شهادت رسانيدند و من توانستم خود را رزمنده اسلام و قرآن معرفى نمايم و بتوانم بگويم كه شهيد راه آزادى و حق گشته ام.

پدر و مادر و برادرانم و خواهرانم شهادت افتخارى است بس عظيم و بزرگ كه مى تواند شامل انسانى با ايمان و حق طلب گردد و من نمى دانم اين راه آزادى و حقى را كه من آمدم چه راه با شكوه و بزرگى بود كه شهادت را نصيب من نمود و روح مرا با شهيدانى چون بهشتى مرحوم و رجايى مرحوم و غيره و غيره هاى مرحوم همنشين ساخت و به بهشت آخرت و ابدى راهنمايى نمود.

شهادت من نه تنها يك افتخار عظيمى بر من انسانى و مخلوق خدا بود بلكه پاك كننده گناهان من در زندگى بوده است و شما نيزبدانيد و بر وصيت من كه با كلام خداوند آميخته است عمل كنيد و كارى كنيد كه روحم در دنياى ابدى همچون شهادت شاد گردد و راحت و آسوده باشد.

زمانى كه اين وصيت نامه را مى خوانيد من ازاين دنياى بزرگ و نيلگون به دنياى حقيقی و آخرت سفر نموده ام و خود را آماده امتحان حقيقت و آخرت مى سازم.

اما شما عزيزانم در روز مرگم و شنيدن خبرشهادتم شيون و زارى را كنارگذاشته و شادى نماييد چرا كه راه خداراه حق است و شيون از آن بدور است. درروى قبرم كلام ناكام را حك ننماييد كه من به كام خود يعنى همان شهادت در راه آزادى حق و اسلام و قرآن رسيده ام و آرزوى جوانيم برآورده گشته است.

بعد از من هميشه و درهمه جا از ميان مردم آگاه دورنشويد و با آنها باشید . برای امام خمينى كه پيام آور آزادى و شهادت و ايثار جان درراه ايران و قرآن بود دعا كرده و تنها نگذاريد چرا كه تنها گذاشتن او اسارت كامل و محضى است كه به دست شيطان بزرگ آمريكا و هم خوى او شوروى انجام خواهد گرفت.

فرزند شما نصرت اله به اين راه حق و آزادى و شهادت رفت چون راه انبيا و شهيدان بخون غلطان ما چون امام حسين بود. و بنحوى به اين شهادت نايل آمد كه شجاعت و ايمان كامل در آن نمودار مى‌گشت. بعد از من سنگر رزمم و سلاحم را بر دست خود گيريد كه دشمن در كمين شماست و با استفاده از يك لحظه غفلت بر دام اسارتتان مى‌اندازد ولى اميدوارم كه برعكس اين رويا ثابت شود و شما آنها را نابود سازيد  برآزادى ابدى كه قطع نمودن دست ابرقدرتها و اسارتهاست برسيد.

به همشهريانم بگوييد و ثابت نماييد كه فرزند شما با شهادت به راه آزادى رفت.

ديگردر پايان وصيت نامه و خاتمه عرايضم شما را به خلق كننده تمام انسان ها و جهان سپرده و اميد آن دارم كه پيروزى و شادى ازشما دست برندارد و كفر ريشه كن گردد.

حلالم كنيد اى عزيزان و اميد آزادى من. اين بود وصيت نامه من والسلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته